مش مسیب نیک بخش

مش مسیب نیک بخش

پژوهشی--تاریخی --اجتماعی-- ادبی --فرهنگی
مش مسیب نیک بخش

مش مسیب نیک بخش

پژوهشی--تاریخی --اجتماعی-- ادبی --فرهنگی

ایت الله حاج شیخ حسین زرندی یکی از مفاخر زرندیه

 ت الله حاج شیخ حسین زرندی یکی از مفاخر زرندیه



مختصری از زندگی نامه

حضرت آیت الله حاج شیخ محمد حسین زرندی

لطفا برای خواندن همه مطالب به ادامه مطلب بروید.................................

http://www.khobreganrahbari.com/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=166

ادامه مطلب ...

بدون شرح!!!!!!!!!!!!!!!

خدایا بمن نده ولی به او هرچه می خواهد بده........ یا ارحم الرحمین


نکته ها و گفته ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


/*/*]]>*/

دکتر آرون گاندی، نوه‌ی مهاتما گاندی و مؤسّس مؤسّسه‌ی «ام ‌کی ‌گاندی برای عدم خشونت»، 
داستان زیر را به عنوان نمونه‌ای از عدم خشونت والدین در تربیت فرزند بیان می‌کند:
شانزده ساله بودم و با پدر و مادرم در مؤسّسه‌ای که پدربزرگم در فاصله‌یهجده مایلی دِربِن (Durban)، در افریقای جنوبی، در وسط تأسیسات تولید قند و شکر، تأسیس کرده بود زندگی میکردم. 
ما آنقدر دور از شهر بودیم که هیچ همسایه‌ای نداشتیم 
و من و دو خواهرم همیشه منتظر فرصتی بودیم که برای دیدن دوستان یا رفتن به سینما به شهر برویم.
یک روز پدرم از من خواست او را با اتومبیل به شهر ببرم 
زیرا کنفرانس یک روزه‌ای قرار بود تشکیل شود 
و من هم فرصت را غنیمت دانستم. 
چون عازم شهر بودم، مادرم فهرستی از خوار و بار مورد نیاز را نوشت و به من داد و، 
چون تمام روز را در شهر بودم، پدرم از من خواست که چند کار دیگر را هم انجام بدهم، 
از جمله بردن اتومبیل برای سرویس به تعمیرگاه بود.
وقتی پدرم را آن روز صبح پیاده کردم، گفت: «ساعت 5 همین جا منتظرت هستم که با هم به منزل برگردیم.»
بعد از آن که شتابان کارها را انجام دادم، 
مستقیماً به نزدیکترین سینما رفتم. 
آنقدر مجذوب بازی جان وین در دو نقش بودم که زمان را فراموش کردم. 
ساعت 5/5 بود که یادم آمد. 
دوان دوان به تعمیرگاه رفتم و اتومبیل را گرفتم و شتابان به جایی رفتم که پدرم منتظر بود. 
وقتی رسیدم ساعت تقریباً شش شده بود.
پدرم با نگرانی پرسید، «چرا دیر کردی؟ »
آنقدر شرمنده بودم که نتوانستم بگویم مشغول تماشای فیلم وسترن جان وین بودم و بدین لحاظ گفتم، 
«اتومبیل حاضر نبود؛ مجبور شدم منتظر بمانم.»
ولی متوجّه نبودم که پدرم قبلاً به تعمیرگاه زنگ زده بود.
مچ مرا گرفت و گفت، «در روش من برای تربیت تو نقصی وجود داشته 
که به تو اعتماد به نفس لازم را نداده که به من راست بگویی. 
برای آن که بفهمم نقص کار کجا است و من کجا در تربیت تو اشتباه کرده ام، 
این هجده مایل را پیاده میروم که در این خصوص فکر کنم.
»
پدرم با آن لباس و کفش مخصوص مهمانی، 
در میان تاریکی، در جادّه‌های تیره و تار و بس ناهموار پیاده به راه افتاد. 
نمی توانستم او را تنها بگذارم. 
مدّت پنج ساعت و نیم پشت سرش اتومبیل میراندم 
و پدرم را که به علّت دروغ احمقانه‌ای که بر زبان رانده بودم غرق ناراحتی و اندوه بود نگاه میکردم.
همان جا و همان وقت تصمیم گرفت دیگر هرگز دروغ نگویم. 
غالباً دربار
ه‌ی آن واقعه فکر میکنم و از خودم می‌پرسم، 
اگر او مرا، به همان طریقی که ما فرزندانمان را تنبیه می‌کنیم، مجازات می‌کرد، 
آیا اصلاً درسم را خوب فرا میگرفتم. 
تصوّر نمیکنم. 
از مجازات متأثّر می‌شدم امّا به کارم ادامه میدادم. 
امّا این عمل ساد
ه‌ی عاری از خشونت آنقدر نیرومند بود که هنوز در ذهنم زنده است 
گویی همین دیروز رخ داده است. 
این است قوّ
ه‌ی عدم خشونت

همدلی

مطلب زیر عینا از وبلاگ استاد سرخیل اورده شده است البته من دیالوگ را می پسندم بشرطی که بنفع مردم باشدو خدای نکرده شکستن افراد نباشد باید بیاموزیم که مطلبی که می نویسیم پاسخگوی ان باشیم و هر فردی هم که مطلب می نویسد زحمت می کشد و وقت می گذارد باید اشتباههای یکدیگر را بدون کینه بگوییم تا جامعه پیشرفت کند باید یاد بگیریم خودمان را میزان وشاقول ندانیم . در ضمن احترام به بزرگترها جزو اموزهای شیعی ما می باشد و ما نویسندگان فضای مجازی سعی کنیم نه نتها  چراغهای روشن را خاموش نکنیم بلکه تلاش کنیم چراغی دیگر را روشن کنیم تا راه برای مردم شهرمان روشنتر گردد.

ضمن تشکر فراوان از استاد سرخیل که حتی یکبار هم ایشان را زیارت نکرده ام و پیشنهاد این بزرگوار را به دوستان توصیه می کنم و بنده هم مطلب ایشان را با اجازه اش درج می کنم تا چه قبول افتد و چه در نظر اید...........  

این روزها شاهدیم  برخی  وبلا گ های محلی درزرندیه دچار بدگمانی وتنش های  بدی باهم شده اند  ودوستی های قشنگ دیرینه شان را قربانی بعضی اهداف ومطامع سیاسی ودنیایی شان می کنند .بنده بعنوان عضو کوچک این مجموعه ضمن دعوت همگان به همدلی دوستان و احتراز از هرگونه انتقاد نابجا ونوشته های بی فایده در اینجا فقط شعر زیبای ادیب ارجمند دکتر طباطبایی را متذکر می شوم .تو خود حدیث مفصل  بخوان از این مجمل



چه‌قدر حوصله‌ها کم!

چه‌قدر فاصله و غم!

چه‌قدر دور از هم!


چو برگ‌های درختی خزان‌رسیده و زرد

جدا جدا، تنها

پُر از غم و دردیم


ولی همین‌که بیفتد یکی و کم گردد

بدون آن‌که بدانیم، جمع می‌گردیم!

 نقل از:http://savehsarkheil.blogfa.com/


یادی از خوانندگان دعای جوشن کبیر در زرندیه

دراین ایام شبهای قدر که دعای جوشن کبیر را در مسجد محل می خواندم نگاهی به اطراف خود داشتم اشنایی ندیدم در همان حال یاد مسجد صاحب الزمان مامونیه افتادم و حلقه افرادی که دعای جوشن کبیر را می خواندند افتادم و لحظاتی در ان هوا سیر کردم بیاد کسانی که سالها در جنین شبهایی زمزمه های دعاها را یاد ما دادند تا اینکه هر کجا باشیم پای خواندن دعا جوشن کبیر بنشینم افتادم .

در اینجا نام کسانی که سالهای سال دعا خواندند و دیگران را دعا کردند و الان خودشان به دعای ما و شما محتاجند می نویسم تا هم نامشان همیشه حفظ شود ودعایی نیز برای امرزش گذشتگان خود کرده باشیم اگر هم کسی از ذهنم خارج شد یاد اوری گردد:

مرحومین:

ملا محمد تقی سالک--حاج حمزه منظور --حاج سیدباقر مرتضوی--جاج محمود فتح اللهی--حاج یدالله وظیفه دار--حاج سیدمحمدساجدی--حاج حبیب الله کاتبی--مشهدی خلیل نیک بخش--مشهدی مسیب نیک بخش--حاج ابوالفضل نیک بخش--شیخ یحیی کاملی--حاج سیدابوالفضل زواره--جاج طالب ریاض الحسینی--حاج عباس کاووسی--کربالایی جواد لوایی--

برای شادی روح همه انها صلوات


بعضی از چیزها را بیاموزیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

در ابتدای سال 92 به همه دوستان وبلاگ نویس زرندیه تبریک گفتم و پیشنهاد کردم بیایید از خودمان انتقاد کنیم تا دیگران هم این کار را انجام دهند حال باگذشت چند ماه می بینیم که چگونه فضای چند وبلاگ دارند انتقاد پشت انتقاد می کنندمن خودم این کار را بنفع افکار عمومی می دانم وباعث شد مطالبی را جمع اوری کنم    
. تصمیم گرفتم به جای چندین نکته، یک نکته را مطرح کنم که همه ما وب نویسان درمابقی  سال ۱۳۹۲ کمتر حرف بزنیم و کمتر قضاوت کنیم. چرا این نکته؟ به نظر می‌رسد میانگین ایرانی‌ها تقریبا در مورد همه چیز و همه کس اظهار نظر می‌کنند؛ بعضا با قاطعیت.درخیابان نظر ما را در مورد برنامه های مهم کشوری و لشکری می پرسند و سریع می گوییم به نظر این جانب ............بابا یک بار هم بگو مطالعه می کنم و بعد بشما می گویم!!!!!!!!!!!
عبارات من نمی‌دانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافی اطلاع ندارم، من مطمئن نیستم، من باید سئوال کنم، من باید فکر کنم، من شک دارم، من در این باره مطالعه نکرده‌ام، من این شخص را فقط یک بار دیده‌ام و نمی‌توانم در مورد او قضاوت کنم، ، اجازه دهید من در این رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به به شما خبر می‌دهم، هنوز این مساله برای من پخته و سنجیده نیست و مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما، بسیار ضعیف است.
تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل کنیم، چقدر کار قوه قضائیه کم می‌شود. چقدر زندگی ما اخلاقی‌تر می‌شود و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصی‌تر می‌شود.چقدر دلخوریها از بین می رود و دلها بهم نزدیک می شود بخصوص در این ایام ماه مبارک رمضان و این شبهای قدر که بسیار با ارزش هستند.
در چنین شرایطی، خبرنگار تلویزیون در مورد برنامه هسته‌ای، نظر راننده تاکسی را نخواهد پرسید. اقتصاد‌دانی که یک مقاله پزشکی را خوانده، خود‌درمانی نخواهد کرد و شیمی‌دانی که هر روز روزنامه‌ها را می‌خواند در مورد آینده اقتصاد ایران و وضعیت سیاسی چین اظهار نظر نخواهد کرد؛من معلم در مورد ورزش و سیاست و فیلم و......اظهار نظر قطعی نمی کنم. چه سکوتی برقرار می‌شود! و همه به خود و مثبت و منفی برنامه‌های خود می‌پردازند و کمتر سراغ سر در‌آوردن از کارهای دیگران می‌روند؛ غیبت کم می‌شود و تهمت و توهین به حداقل می‌رسد.
حضرت علی (ع) می‌فرمایند:مومن کسی است که با مردم تعامل کند تا دانا شود، سکوت کند تا سالم بماند و بپرسد تا بفهمد.
یک دلیل ‌این که تولید ناخالص داخلی کشورهایپیش رفته بیش از ناخالص داخلی ۵۵ کشور مسلمان است، این به خاطر تمرکز مردم به کار و فعالیت و کوشش‌های فردی است.
اتفاقا چون بسیاری از ما برای خود کم وقت می‌گذاریم و خود را کشف نمی‌کنیم، به بیرون از خودمان و توجه دیگران نیازمند می‌شویم. به همین دلیل، نمایش دادن در میان ما بسیار جاری وقدرتمند است،، از انتقاد حتی انتقادی ملایم، خشمگین می‌شویم، چون احساسی بار می‌آییم و بنابر‌این ضعیف هستیم، اعتماد به نفسمان کم است. عموما ظاهر خود را می‌آراییم و در ب مخزن باطن ما، سه قفله باقی می‌ماند. افراد ضعیف جامعه ضعیف را به ارمغان می‌آورد. در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار می‌گیرد. ارزش هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که برای فکر، کشف خود و خلاقیت اختصاص می‌دهد. سکوت فراوان بهترین فرآورده کم قضاوت کردن است. در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفت‌و‌گو و مناظره هستیم. با آگاهی و دانش می‌توان انسان بهتری بود و به همین دلیل، نیازمند آموزش هستیم.باید از خودمان شروع کنیم که دیکران راا با شخصیت خودمان نسنجیم شاقول خود من نباشد خطوط قرمز خودمان را ندانیم به یک چیزی یا نوشته ای یاتشکلی استناد کنیم و عمل کنیم.
 به امید روزی که تلویزیون کشور برای ارائه دیدگاه در ۲۵ موضوع مختلف از یک نفر استفاده نکند.هر کدام از ما در همه مسایل جاری کشور نظر کاارشناسانه ندهیم.
از دوستان می خواهم که نظراتشان را ارایه دهند تا خود را اصلاح کنم منتظر شما می مانم.
 

محفل انس با قران با شرکت استاد فاروق مصری در مسجد علی ابن ابیطالب(ع) زرندیه



محفل انس با قرآن که جمعه شب در مسجد علی بن ابیطالب برگزار شد با حضور قاریان منتخب و استاد فاروق قاری مدعو انجام گردید


مجری: حاج ابوالفضل روزبهی



حضور منتخبین شورای شهر در محفل انس با قرآن










معرفی هنرمند طنّاز مامونیه ای

دانلود قسمت پنجم سریال خروس | یکشنبه 23 تیر 92

شب های ماه مبارک رمضان هر سال سریال های طنز و خانوادگی از تلویزیون پخش می شوند و تماشای این سریال ها برای مردم خوب کشورمان به یک عادت ترک نشدنی تبدیل شده و جشن مهمانی خداوند با این سریال های شیرین و مفرح دلپذیرتر و خواستنی تر می شود . 

هنرمندانی نام آشنا مثل : اکبر عبدی - علیرضا خمسه- حمید لولایی - امیر جعفری - مریم امیر جلالی - سیروس گرجستانی - رضا عطاران - جواد رضویان - بهنام تشکر- شقایق دهقان و یوسف تیموری- بهنوش بختیاری - مجید صالحی -هومن برق نورد -مهران مدیری- محسن تنابنده- مهران غفوریان - علی صادقی - ارژنگ امیر فضلی- فلامک جنیدی-سوسن پرور  - ... در کاراکترهای مختلف لبخند را بر لب مردم خوب ایران هدیه می کردند که در نوع خود جالب و خواستنی بوده و می باشد .

اما مدتی است یکی از همشهریان خوب مامونیه ای در صفحه ی تلویزیون در سریال های طنز هنرنمایی می کند که حرکات و دیالوگ های صمیمی و جذاب ایشان جلوه های بدیعی از طنز را به نمایش گذاشته و رضایت بینندگان تلویزیونی را هر چه بیشتر جلب نموده است ، این هنرمند طناز کسی نیست جز سرکار خانم مرضیه صدرایی که یکی از کشفیات اقای جواد رضویان و هدیه ی ایشان به بینندگان تلویزیون می باشد - خانم مرضیه صدرایی با بازی در سریال های مهمان ناخوانده به کارگردانی جواد رضویان از صحنه ی تئاتر که به خوبی در آن شناخته شده بود به تلویزیون کوچ کرد و بازی در مقابل دوربین را تجربه کرد و اتفاقا خوش درخشید، همین درخشش باعث شد اقای مهدی مظلومی وی را برای بازی در سریال " تهران - پلاک یک " و بازی در نقش "قیزی " یا به عبارتی " مینا تهرانی " دعوت کند و نقش مطرح و برجسته تری به وی بدهد که این هنرمند طناز بازهم نمایش خوبی را از خود  برجای می گزارد و اکنون در ماه مبارک رمضان کارگردان سریال های شناخته شده ی طنز کشورمان " اقای سعید آقا خانی " هنرمند همشهری مان را برای بازی در سریال " خروس " و اجرای نقش " همدم " همسر اقای نصرت کیا"با هنرمندی  (کریم اکبری مبارکه) و" مادر اسماعیل کیا"به هنرمندی (جواد رضویان) دعوت کرده و نقشی محوری و جالب را بر عهده ی ایشان نهاده است ،. 

بی شک خانم مرضیه صدرایی به عنوان پدیده ی تلویزیونی طنز در طول این چند سریال برای همه ی ایرانیان هنر دوست مطرح و مورد توجه و علاقه قرار گرفته است و هنرمندان برجسته ای همچون علیرضا خمسه و بزرگان طنز از ایشان به خوبی یاد و تجلیل و تمجید نموده اند ، بازی های روان و استفاده از حرکات و میمیک صورت و دیالوگ های غیر کلیشه ای و روان و به کار بستن آن چه در طول سال ها در عرصه ی تئاتر کشور آموخته و اجرا نموده در باور پذیری و طبیعی شدن نقش و بازی خوب مرضیه صدرایی نقشی موثر داشته و امروزه همه ی بینندگان سریال های طنز از وی به نیکی و کار بلدی و مهارت یاد می کنند .

اما از دیدگاه مردم خوب مامونیه مرضیه صدرایی یک دنیا خاطره و خوبی را به یاد می اورد ،نام دختر هنرمندِ کلب نورالله صدرایی همان تعزیه خوان و روضه خوان و پیر غلام امام حسین (ع) که در تعزیه نقش عباس عاشورا را ایفا می کرد و جلوه های ایثار و فداکاری را به تصویر می کشید و مظهر سادگی و صداقت بود و خیر خواهی و نیک اندیشی ایشان که برای همه ی اموات در مراسم ختم و یادبود از الفاظ "خلد اشیان" ، "جنت مکان" ، و دعاهای " قبر را برای وی حفره ای از حفره های بهشت" و " کفن را برای او حله ای از حله های بهشت" و "مهمان سفره ابوالفضل " قرار بده را مسئلت می کرد و موتور ساده اش و لفظ قلم صحبت کردن و بی تکلفی و راحت برخورد کردن با اقایان و خانم ها که همه را با اسم کوچک و باجی و خانم صدا می کرد که نامش برای  مردم مامونیه به خوبی با نام ایشان عجین شده است.

مرضیه صدرایی متولد سال ١٣٥٠ در شهر مامونیه در کوچه ای مجاور حرم امام زاده سید منصور (ع) و در خانواده ای پر جمعیت و سنتی دیده به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی تا پایان متوسطه را در مامونیه گذراند ، سپس در سال ١٣٧٢ برای تحصیلات عالیه به تهران مهاجرت نموده و در رشته ی بازیگری وارد دانشگاه شد و همزمان در نمایش های مختلف به ایفای نقش پرداخت و پس از فراغت از تحصیل در رشته ی تئاتر و در شهرهای تهران و اصفهان به ایفای نقش های هنری پرشماری اقدام نمود تا اینکه توسط اقای جواد رضویان و با معرفی خانم آشا محرابی بازیگر سینما و تلویزیون وارد عرصه فیلم و سریال شدو به سرعت موفق شد جایکاهی مناسب برای خود در سریال های طنز دست و پا کند و انتظار می رود با توجه به سن و سال و پتانسیل و ظرفیت بالای ایشان و تجربیات ارزنده شان در تئاتر و بازیگری ، پس از این در سریال ها و فیلم های طنز خوش بدرخشد و افتخار آفرین شود .

کسب افتخارات سرکار خانم مرضیه صدرایی چهره ی آشنای سریال های طنز و بازی هنرمندانه ایشان را در سریال " خروس " به عموم شهروندان مامونیه تبریک می گوییم و توفیق روز افزون و رسیدن به بالاترین درجات هنری را برای ایشان  آرزو می کنیم . 

نقل از:http://www.rahim-niknam.blogfa.com/