مش مسیب نیک بخش

مش مسیب نیک بخش

پژوهشی--تاریخی --اجتماعی-- ادبی --فرهنگی
مش مسیب نیک بخش

مش مسیب نیک بخش

پژوهشی--تاریخی --اجتماعی-- ادبی --فرهنگی

خاطرا دانش آموزان در مامونیه

خاطرات دورا ن دبیرستان

اینها هم دنباله همان مساله های وایبری است که ایبار خاطرات دوستان در سطح دبیرستان است .

 بازهم بدون دخل و تصرف گذاشته می شود.

جواد متاعی: حاج ابراهیم سلام خاطره آی از دوره دبیر ستان بنویسم که خالی از لطف نیست, ]

جواد متاعی: من یه سگ داشتم. که هر جا میرفتم دنبال من میآمد کلاس دوم دبیرستان بودم. یک روز. سگ همراه. من آمد مدرسه. آن روزها مدرسه دیوار نداشت. آن روز. سگ با من آمد سر کلاس اتفاقا زنگ اول ادبیات داشتیم که دبیرش آقای برجستیان بود نمی دانم اگر در قید. حیات است خدا حفظشان. کند واگر هم فوت کرده خدابیامرز. دس. خلاصه آن روز آقای برجستیان از شانس من. زودتر آمد سرکلاس. سگ هم. زیر پای من نشسته بود. سگ به محض. دیدن آقای برجستیان شروع کردبه وق وق کردن. آقای. برجستیان. سوال کرد سگ مال کیه. هیچ کس جواب نداد. تا. اینکه. گفت بچه ها از میز. جلو. یکی یکی برن. بیرون. من سر میز سوم نشسته بودم. بچه ها رفتن تا نوبت به من رسید به محض اینکه من پا شدم سگ هم بلند شد. دنبال من راه افتاد آقای برجستیان گفت متاعی سگ رو بیرون کن و من رو. فرستاد پیش آقای مهندسی. شما چشمتان روز بد نبیند(جواد متاعی کارشناس در شرکت سپید گچ ساوه)

اقای غلامرضا مجدی معلم علوم بود من میز اول بودم دستشو گذاشته بود روی میز ما و داشت درس میداد من دیدم دستاش خیلی مو داره گفتم یه مو از دستش جدا کنم داشتم مو را جدا میکردم که اماده بشه برای کشیدن . اماده شد یعنی از بقیه موها جدا شد فقط کافی بود بکشی که چنان سیلی خوابوند تو گوشم که نگو.حسرت کشیدن اون موی دست تو دلم موند(مجید فتح الهی کارشناس ارشذ)

یک خاطره'''' یه روز تو حیاط دبیرستان معلم نشسته بودم که سید میثم کمالی که دیر رسیده بود و ما هم معلم نداشتیم سلام کرد و گفت امتحان میان ترم داریم باید زود برم کلاس' چند دقیقه نگذشته بود که دیدم داره فرار میکنه سمت درب خروجی'(مظاهر موصولی کارشناس مکانیک )

رفتم بیرون مدرسه گفتم چی شده؟ گفت هفته گذشته قرار بود آقای نیک بخش امتحان میان ترم بگیره که افتاد واسه این هفته' آقای نیک بخش میره سر کلاس که امتحان بگیره دوباره با اعتراض بچه ها روبرو میشه که با پاره کردن برگه های امتحان به دفتر بر میگرده' من که دیر رسیده بودم با این صحنه تو کلاس روبرو شدم' به بچه‌ها گفتم الان میرم دفتر درستش میکنم' به محض ورود به دفتر آقای نیک بخش که پشتش به در بود گفتم آقا چیزی شده؟ که چشمت روز بد نبینه' آقا نیک بخش هم پایه چسب رو از رو میز بر میداره و ''(مهدی دوستدار........)

با عرض سلام خدمت دوست عزیز اقامهدی دوستدار من توی دفتر مدرسه بودم میثم کمالی اون روز اصلا توی کلاس نبود ولی سابقه خوبی توی کلاس نداشت دیر اومده بودمدرسه اقای سرمدی فرستاده بودش دفتر که از. بخت بد اقای نیکبخش توی دفتر بود کفت کمالی همه اتیشو زیر سر تو بوده بعد بایه جسبو برت کرد طرف میثم(مظاهر موصولی کارشناس مکانیک)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد