مش مسیب نیک بخش

مش مسیب نیک بخش

پژوهشی--تاریخی --اجتماعی-- ادبی --فرهنگی
مش مسیب نیک بخش

مش مسیب نیک بخش

پژوهشی--تاریخی --اجتماعی-- ادبی --فرهنگی

وقتی خدا به قولش عمل می‌کند

   

  

 

چند روزی به آمدن عید مانده بود.
 
بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.
 
استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری "صدرا"*.
 
بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخره سالی دیگه بسه!
 
استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.
 
استاد  50 ساله‌مان با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ای که به تن داشت، گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.
 
"من حدودا 21  یا 2  سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو"که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.
 
استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم...
 
اما نسبت به پدرم مثل تمام پدرها هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
 
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم.
 
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...استاد حالا خودش هم گریه می کند...
 
پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما بابام گفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما ...
 
حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100تومان بود، کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم.
 
آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی "عمو" و "دایی" نثارم می کردند.
 
بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10  تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان.
 
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس.
 
بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم اتاقش، رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من.
 
گفتم: این چیه؟
 
"باز کن می فهمی"
 
باز کردم، 900  تومان پول نقد بود! این برای چیه؟
 
"از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
 
راستش نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه، فقط در اون موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم این باید 1000تومان باشه نه 900  تومان!
 
مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
 
راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد.
 
روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم...
 
"چه شرطی؟"
 
بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است.
 
استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و گفت: "به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10  برابر عمل نیکوکاران به آن ها پاداش می دهد؟*

سر سلامتی به خودم

رفت!

پر کشیــــــــد!

روحــــــــــش طاقــــــت ایـــــــن دنیـــــــــا را نـــداشتـــــ!

دنــــــیا برایــــــش قفــس بود....

قفســــــــــی تنـــــگ..!!

ســـــردش استــــ !!!

امشــــــب مهمــــــــــان خــــــــــــاک ســــرد اســــت!!!

پــــــــرواز کرد!!

خوشــــا بهــــ حــــالشــــــ....

اما مـــــن چــــه کنمـــــــ بــــا ایـــــن همهــ دلـــــتنگـــــــــــی؟؟؟؟ زندگی راه درازیست ، حریفش مرگ است

عمر یک غصه و پایان ظریفش مرگ است

زیستن پرسش سختیست که عمری با ماست

پاسخ منطقی و نرم و لطیفش مرگ است

این طرف رهگذری ، نام عزیزش انسان

آن طرف همسفری ،اسم شریفش مرگ است

داغ یاران سفر کرده چه سنگین داغیست

داغی آن گونه که یک سوز خفیفش مرگ است

زندگی یک غزل نیمه تمام است ای دل

که به هر وزن بگوییم ردیفش مرگ است

با تاسف فراوان در اخرین روزهای پاییز غم انگیز در ۲۶ اذر خواهر زاده ام الهام تمجیدی در ۲۶ سالگی بدون خداحافظی با ما از میان ما پرواز کرد و ارمیتا دخترش را در سن ۳ سالگی از مهر مادری محروم کرد و شوهرش اقا محسن اکبری را بی یار و یاور گذاشت و در کنار پدرش ارام گرفت .

خداوند به خواهر بزرگترم صبر وشکیبایی برای تحمل این مصیبت عنایت فرماید.

دعوت عمومیهی برای نشست عمومی انجمن قلم زرند

دعوت عمومیهی برای

نشست عمومی انجمن قلم زرند

خدمت همه همشهریان اهل زرند و خرقان ، وهمه اهالی قلم وفرهنگیان شریف و تمام علاقه مندان به فرهنگ محلی وملی این دو بخش به آگاهی می رساند:

دومین جلسه عمومی اهل قلم شهرستان زرندیه در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۹۱از ساعت ۳۰ : ۱۵ به بعد در محل سرای محله شبیری ، واقع در خیابان قزوین ( سه راه آذری ) - ۱۶متری امیری برگزار خواهد شد. حضور سبز شما موجب مسرت و باعث احیا وتوسعه فرهنگ محلی خواهد شد . لطفااگر قصد ارائه شعر ، مقاله ، نتیجه تحقیق دارید . نسخه ای از آن را برای تحویل به دبیرخانه همراه خود داشته باشید .

سفسطه یعنی چه؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

سفسطه چیست؟
شاگردان از استادشان پرسیدند: “سفسطه چیست؟”
استاد کمی فکر کرد و جواب داد: “گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟”
هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند: “خوب مسلما کثیفه!”
استاد گفت: “نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟”
حالا پسرها می گویند: “تمیزه!”
استاد جواب داد: “نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد” و باز پرسید: “خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟”
یک بار دیگر شاگردها گفتند: “کثیفه!”
استاد گفت: “اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟”
بچه ها با سر درگمی جواب دادند: “هر دو!”
استاد این بار توضیح می دهد: “نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!”
شاگردان با اعتراض گفتند: “بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.”
استاد در پاسخ گفت: “خوب پس متوجه شدید، این یعنی سفسطه! خاصیت سفسطه بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!”

تقدیر وتشکر

از وبلاگ اقای رحیم نیکنام مطلع شدیم که در محل اتش نشانی بزودی میدان میوه وتره بار دایر خواهد شد ما این خبر را به فال نیک می گیریم و بانیان ان درود می فرستیم و به اموات انها فاتحه نثار می کنیم و به مسولین دست مریزاد می گوییم و بمردم زرندیه تبریک عرض می کنیم امید است با این کار مقداری از مشکلات اقتصادی انها کاسته شود.

بنده هم بپاس این کار خیر خواهانه چند عکس از یک میوه فروشی!!!!!! را در اینجا ارایه می کنم البته این قدر هم پر توقع نباشیم.

یادی از 2 تعزیه خوان قدیمی زرندیه

تعزیه روز عاشورا در مامونیه از صبح روز عاشورا شروع می شود تا شب ادامه پیدا می کند و تمام صحنه عاشورا با نقشهای یاران امام یکی پس از دیگری بدون وقفه اجرا می شود.تعزیه خوانهای قدیمی همه برحمت ایزدی پیوسته اند خدا همه انها را با ارباب عاشورا محشور گرداند هم اکنون جوانترها ادامه دهنده راه انها هستند خداوند به همه انها سلامتی بدهد و در کارشان موفق بدارد.

۲ صحنه از تعزیه عاشورا در ۵۰ سالی که شاهد بوده ام یادم نمی رود و در ایام دهه محرم همیشه بیاد نقش افرینان ان هستم و برای شادی روحشان در هر کجا باشم فاتحه می خوانم .

یکی صحنه ورود امام به کربلا (میدان تعزیه) یا یاران وانصار او با ان حزن و اندوه که مرحوم حاج حمزه منظور با ان لباس سبزش و عمامه سبزش در نقش امام و در کنارش موحوم کربلایی نورالله صدرایی در نقش حضرت عباس با ان علم سبزش و مرحوم کربلایی جواد لوایی با ان روبند سیاهش در نقش حضرت زینب و......... در ورودی میدان همه را متاثر می کرد منتظر بودند تا تعزیه گردان اجازه ورود بدهد. ودر بدو ورود امام (حاج حمزه)این جمله را می گفت:: ای روزگار در بدرم کرده ای چرا ..... این جمله اشک هر بیننده ای را سرازیر می کرد .

صحنه دوم غروب عاشورا که یاران امام همه رفته اند و امام در میدان با ان لباس سفید خونی و ان پیشانی بندش که هل من معین می خواند و در روی تحتک میدان تعزیه دراز می کشد و از جنگ خسته شده است و شمر که مر حوم کربلایی محمود اتشکار نقش ان را دارد با ان لباس قرمز و ان خنجر قدیمی بالای سر امام می رود و خود را روی سینه امام می اندازد و خنجر را بر گلوی امام می گذارد و سرش را به دهان امام نزدیک می کند و با صدای بلند گریه می کند و این جمله را با صدای لرزان می حواند ::یا حسین اهسته اهسته تکلم می کنی ... که مردم اشک می ریزند و تعزیه با نوحه خوانی تمام می شود .....

خداوند همه برپا کنندگان ان صحنه ها و ادامه دهندگان انها را در بهشت برین کنار مولای خودشان امام حسین جای دهد انشاالله  

 

در پایان از عزیزانی که عکسهایی قدیمی از تعزیه زرندیه دارند اگر می توانند به ادرس e_1336@yahoo.comایمیل بزنند ما انها را بنام خود فرستنده در این فضا می گذاریم تا عکسها در حافظه جهان ثبت گردد یا اگر سایتی را سراغ دارند ادرس بدهند ما انها را بازدید کنیم یا ادرس بدهند ما برای گرفتن انها در صورت ممکن خدمتشان برسیم و برسم امانت به انها برگردانیم .

باور قلبی

یک نفر چتر باز از هواپیما بیرون می پرد و دست بر قضا در اسمان گم می شود و سر گردان به اینور انور میرود تا در شب در یک جایی که نمی دیده است به یک جایی گیر می کند و در بین اسمان وزمین معلق می ماند و هرچه تلاش می کند راه بجایی نمی برد.

در ان ظلمات شب که هیچ امیدی نیست چتر باز دل به خدا می سپارد و از خدا می خواهد که کمکش کند با صدای بلند خدا را می طلبد .

ناگهان صدایی با او می گوید: طنابت را پاره کن!!!؟؟؟

چتر باز به خود می گوید :اگر طناب را پاره کنم تکه های بدنم را هم پیدا نخواهند کرد و این کار را نمی کند و دیگر صداییی......

فردای ان روز نیروهای کمکی می ایند و می بینند که این چتر باز فقط با زمین نیم متر فاصله داشته است و همان جا یخ زده است................

یادی از در گذشته گان زرندیه در عاشورای 91

محرم سال گذشته افرادی در بین ما بودند ودر صفهای سینه زنی و زنجیر زنی امام حسین (غ) شرکت داشتند ولی دست تقدیر سر نوشت انها را از جامعه ما گرفت و خانواده انها را در غمشان عزادار کرد و اکنون در بین ما نیستند از پیر تا جوان واز زن تا مزد دیگر چشم ما انها را نمی بیند شاید اسامی زیاد باشد و نتوانم اسم ببرم ولی از همه باز دید کنندگان می خواهم برای شادی روح همه انها صلوات وفاتحه بفرستند و از صاحب عاشورا بخواهند که انها را شفاعت کند.انشالله...

 www.taknaz.ir - تصاویر مخصوص محرم و عاشورای حسینی

رتبه بندی زرندیه در استان مرکزی

۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
نام شهرستان سال شهرستان شدن جمعیت وسعت
اراک ۱۳۱۶ ۶۰۲۹۷۱
ساوه ۱۳۱۶ ۲۳۵۸۴۳ ۸۸۸۵ کیلومت مربع
شازند ۱۳۳۷ ۱۱۸۷۶۹
خمین ۱۳۳۷ ۲۲۶۷
زرندیه ۱۳۸۱ ۵۷۷۵۰ ۴۱۳۱
محلات ۱۳۲۵ ۴۸۲۸۸ ۲۰۷۹
تفرش ۱۳۲۶ ۴۶۶۸۰ ۲۷۹۲
کمیجان ۱۳۸۱ ۴۵۳۹۶
اشتیان ۱۳۵۶ ۱۹۰۱۱ ۱۳۴۸
فراهان ۱۳۸۹ ۲۳۰۸۴
خنداب ۱۳۸۶ ۶۹۸۲
دلیجان ۱۳۵۸ ۴۸۹۸۶ ۲۱۷۰
این امار و اطلاعات از منابع گوناگون از مرکز امار شهرستانها و سایتهای مختلف تهیه گردیده است و بر اساس امار سالهای قبل جمع اوری شده است اگر کم وکاستی و اشتباهی باشد ممکن است از حقیر باشد اگر امار جدیدی مشاهده کنم حتما اصلاح خواهم کرد.

بیایید چنین باشیم!!!!!!!!!

دنیا خیلی زیباتر خواهد شد اگر بیاموزیم

دروغ نگوییم،

تهمت نزنیم،

مؤدب باشیم،
صادق باشیم،
انتقاد پذیر باشیم،
دیگران را آزار ندهیم،
وجدان داشته باشیم،
از کسی بت نسازیم،
نظافت را رعایت کنیم،
از قدرت سوء استفاده نکنیم،
پشت سر کسی غیبت نکنیم،
به عقاید همدیگر احترام بگذاریم،
مسؤلیت اشتباهاتمان را بپذیریم،
به قومیت و ملیت کسی توهین نکنیم،
به ناموس دیگران چشم نداشته باشیم و
در مورد دیگران قضاوت و پیش داوری نکنیم

پاسخ به یک نظر همشهری

با سلام خدمت همشهری با نام ۸۸

  1. ضمن تقدیر از شما همشهری گرامی باید بعرض برسانم که در همین وبلاک در خواست زمین چمن فوتبال در تاریخ ۵/۸/۹۰ و تاسیس یک ورزشگاه مجهز در سال قبل از مسولین بویژه از اقای نیکنام رییس فعال شورای شهر شده است و ایشان هم جز برنامه های خود در خواست کرده است .

شما هم از مسولین بخواهید که دنبال این کار را بگیرند .

در ضمن در خواستهای دیگری نیز برای زرندیه در این وبلاگ شده است که در ارشیو ماههای قبل موجود است

با تشکر

نکته ها و گفته ها!!!!!!!!!!!

آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند...

اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم،

فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه

امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...!!!

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ، به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خودلجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را،

در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.

گاهی لازم است کوتاه بیایی... گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد .

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...!!!

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوزی که نبینی...!!!

ولی با آگاهی و شناخت...!!!

" و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت "

عید غدیر مبارک

حیدر شدی تا پشت در هِی در بکوبند

جای ملائک نیست بال و پر بکوبند


زهرا دلش میخواست نام یا علی را

روی عقیق سرخ پیغمبر بکوبند


سنگ علی را فاطمه بر سینه کوبید

باید که بر دُرِّ نجف حیدر بکوبند

ما کوه را پیش تو جز کاهی ندیدیم

از دست تو غیر از یداللهی ندیدیم

نکته ها!!!!!!!!!!!!!!

چهار چیز است که نمیتوان انها را باز گرداند :

1 _ سنگ

پس از رها کردن !

2 _ حرف

پس از گفتن !

3 _ موقعیت

پس از پایان یافتن !

4 _ زمان

پس از گذشتن
!{-35-}

اعتراض معلمان به یک کتاب ششم ابتدایی

کد خبر: ۲۸۱۹۶۱
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۳۹۱ - ۱۳:۵۹

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزش و پرورش از اعتراض معلمان پایه ششم ابتدایی نسبت به حجم کتاب ریاضی این پایه خبر داد و گفت: پس از بررسی بیشتر از سوی کارشناسان بازنگری در حجم کتاب ریاضی ششم ابتدایی برای سال آینده صورت می گیرد.

محی‌الدین بهرام محمدیان با حضور در غرفه خبرگزاری مهر در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری ها با بیان این مطلب درباره اعتراض معلمان نسبت به محتوای کتاب ریاضی گفت: ریاضی پایه ششم با روشهای جدید آموزشی تدوین شده است و معلمان این پایه باید همزمان با گذراندن دوره های تخصصی، سی دی های آموزشی را نیز برای فراگیری نحوه تدریس تماشا کنند.

وی ادامه داد: البته اعتراضاتی از سوی معلمان روی حجم کتاب ریاضی ششم شده است که در صورت سراسری شدن این اعتراضات تغییراتی در حجم کتابها خواهیم داد.

محمدیان همچنین درباره اعتراض معلمان به محتوای کتاب کار و فناوری، گفت: کار و فناوری درس جدیدی است و معلمان با دانش جدیدی مواجه شده و باید آموزشهای لازم را برای داشتن مهارت کافی در تدریس بکار گیرند.

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزش و پرورش با اشاره به اعتباربخشی و نظرسنجی کتابهای جدیدالتألیف افزود: هر ساله با تغییر محتوای کتابها نظرسنجی از معلمان و کارشناسان و دانش آموزان صورت می گیرد. امسال هم پژوهشگاه سازمان به فراخور تغییر محتوای کتابهای دوم و کتابهای جدیدالتألیف ششم ابتدایی اعتبارسنجی و نظرسنجی لازم را از معلمان، خانواده ها، دانش آموزان و صاحبنظران تا پایان اسفند ماه امسال انجام می دهد و در صورت ضرورت تغییرات لازم و محتوای کتابها برای سال آینده انجام می شود.

تبریک

سلام

۱-- خدمت همه پذیرفته شدگان دانشگاهها اعم از پسر و دختر در سال تحصیلی ۹۱-۹۲

۲ -- خدمت پدران و مادرانی که فرزندان انها باعث افتخار انها شده اند

۳-- خدمت همه معلمان و دبیران که برای این عزیزان تلاش کردند

۴-- خدمت همه مسولین محترم زرندیه که محیط امنی برای این جوانان فراهم نمودند

ارزوی توفیق برای همه این جوانان غیرتمند را داریم

یک نکته و چند گفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد.

یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.

وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است.

وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد ....."

عید قربان مبارک

پرده‌ی جدید کعبه در مراسمی، امروز پنجشنبه، برابر با نهم ذی‌الحجه پس از شست‌وشوی کعبه با گلاب ناب کاشان، روی کعبه نصب‌ ‌شد.

به گزارش ایسنا، در حالی که زائران خانه‌ی خدا در صحرای عرفات حضور دارند و مکه‌ی مکرمه خلوت شده است، مطابق سنتی دیرینه پرده‌ی خانه خدا نو شد و مسجدالحرام خود را آماده‌ی استقبال از زائرانش از فردا - عید قربان - کرد.

این پرده جدید که با صرف هزینه‌ای حدود 20میلیون ریال سعودی تهیه شده از جنس حریر طبیعی خالص و به رنگ مشکی، منقش به آیات قرآن کریم است که با خط زیبا، با نخ‌های طلا و نقره بافته و ده‌ها کیلو طلا و نقره در بافت آن استفاده شده است.

ارتفاع این پرده 14متر و نوار دور آن به عرض 95 سانتی‌متر است که از 16 قطعه به‌شکل مربع تشکیل شده است. نوار اطراف این پرده منقش به آیات قرآن کریم است که در فواصل معین عبارات «یا حی و یا قیوم» ،«یا رحمن و یا رحیم» و «الحمدالله رب‌العامین» با رنگ طلایی دوخته شده‌اند.

پوشش در کعبه نیز از حریری به ارتفاع 5/ 6 متر و عرض 5 / 3 متر منقش به آیات الهی و تزیینات اسلامی با طلا و نقره است. پرده‌ی خانه خدا از پنج قطعه تشکیل شده است که هر قسمت یک طرف کعبه را می‌پوشاند و قطعه‌ی پنجم هم در کعبه را دربرمی‌گیرد. هنگام نصب، وزن این پرده به حدود دو تُن می‌رسد.

سرسلامتی

حادثه ای دیگر ۲خانواده از همشهریان زرندیه را داغدار نمود .

خانواده های محترم حیدریان و ساعدی

در گذشت زودهنگام و جانگداز ۲ فرزند اقای اجمد حیدریان دخترایشان همسر اقای حاج محسن ساعدی وپسر جوان ناکام ایشان در سانحه رانندگی همه همشهریان زرندیه ای را ناراحت نمود همه از این خبر متاثر شدند وبا صاحبان عزا همدردی می نمایند.

ما نیز این غم بزرگ را به خانواده های حاج احمد حیدریان و حاج محسن ساعدی که ازمردان خیر و از خادمین ابا عبدالله الحسین (ع) و علمدار کربلا و از تعزیه داران عاشورا یی در مامونیه بودندتسلیت می دهیم وبرای بازماندگان بویژه پدر و همسر و فرزندان انها صبر و شکیبایی و برای ان عزیزان سفر کرده علو درجات از درگاه لایزال خواهانیم .

در پایان یاداوری می کنیم مرگ یک مرحله از زندگی همه افراد است باید بپذیریم وبا ان باید کنار امد و هیچ گریزی هم نیست باید صبوری کنیم و اترا همیشه بیاد داشته باشیم و جزعی از زندگی باید دانست اگر چه صحبت از مرگ سخت است .!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

درخواست تاسیس مدرسه نمونه دولتی در زرندیه

در مورخه ۲۹/۶/۹۱ نامه ای برای تاسیس مدرسه نمونه دولتی در زرندیه به فرمانداری زرندیه نوشتم و تخویل فرمانداری دادم که برای اطلاع عموم ان را در اینجا می نویسم.

بسمه تعالی

جناب اقای دکتر هدایتی فرماندار محترم شهرستان زرندیه

با سلام و احترام

از انجاییکه سیاستهای دولت محترم جمهوری اسلامی خدمت به شهرستانهای محروم است و بارها مسولین از کار گشایی مردم و رفع قوانین دست وپا گیر سخن بمیان اورده اند لذا در خواست ذیل که در همین راستا می باشد را به حضورتان ارسال می کنم"خواهشمند است بعنوان مسول اول شهرستان و رییس شورای اداری این درخواست را پیگیری بفرماییدتا انشاالله یک صالحات و باقیات به اسم حضرتعالی در زرندیه بثبت برسد.

دانش اموزان زرندیه در پایه پنجم ابتدایی ۸۰۰ نفر می باشند و از این تعدادحتما ۳۰ نفر زبده و نخبه می تواند داشته باشد تا در مدرسه نمونه دولتی یا تیز هوشان در زرندیه به ادامه تحصیل بپردازند واز این افراد برای پیشرفت شهرستان و مدیران اینده استفاده گردد.

لذا خواهشمند است نسبت به احداث یک مدرسه نمونه دولتی در سطح شهرستان برای این دانش اموزان و خانوادههای انها اقدام لازم را مبذول فرمایید .

اکثر این دانش اموزان تا کنون به ساوه رفته و به ناچار در خوابگاه مانده که در انجا دوری از خانواده در این سن اکثر انها را از نظر روحی و روانی دچار مشکل می کند و بعضا نمی توانند ادامه تحصیل بدهند و برخی نیز که خانواده ها برایشان شرایط مهیا بوده ناچار به ساوه مهاجرت و در انجا ساکن شده اند.

بنده به عنوان یک باز نشسته و شهروند" استدعا دارم که خود شخصا پیگیر این مساله باشید.

ضمنا برای دولت محترم هزینه چندانی هم ندارد سال اول با یک کلاس و سال بعد دو کلاس و..... ادامه پیدا می کند مردم هم اگر از دستشان کاری براید حتما کمک خواهند کرد .

قبلا از همکاریهای حضرتعالی و همکاران محترمتان تقدیر و تشکر می نمایم.

با تشکر---ابراهیم نیک بخش

رونوشت:

۱- سرکار خانم دکتر میرگلوبیات نماینده محترمه مجلس شورای اسلامی شهرستانهای ساوه و زرندیه

۲--مدیریت محترم اموزش و پرورش شهرستان زرندیه

۳--مدیر کل محترم اموزش . پرورش استان مرکزی

دکتر وفایی اماده شد

  • علام حضور کاندیداتوری دکتر وفایی برای انتخابات مجلس در ساوه و زرندیه

    Imageعباسعلی وفایی که چندی است بحث حضور او در انتخابات از حوزه انتخابیه ساوه و زرندیه به بر سر زبانهاست حضور خود را به عنوان کاندیدا اعلام نمود.

    یک منبع موثق و نزدیک به وفایی با اعلام این خبر افزود: وی بنا در خواست مردم عزیز شهرستانهای ساوه و زرندیه تصمیم به اعلام حضور نمود.

    وی در پاسخ به این سوال که سوابق سیاسی و اجتماعی دکتر وفایی چیست، گفت: ایشان هم اکنون رئیس دانشکده ادبیات و زبان خارجی دانشکده علامه طباطبایی و عضو هیئت علمی و استاد تمام دانشگاه فوق می باشد. همچنین رایزن فرهنگی ایران در ازبکستان و دبیر شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی از دیگر سوابق وی می باشد.

    گفتنی است که عباسعلی وفایی متولد سال 1344 از شهر ساوه می باشد که در دوره ششم مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه ساوه کاندیدا شد و توانست با علی اکبر جعفری یکی دیگر از کاندیداها به مرحله دوم انتخابات راه یابد که نهایتا جعفری موفق به اخذ اکثریت آرا شد.

    شایان ذکر است وفایی به عنوان کاندیدای مستقل در انتخابات شرکت می کند

مامونیه ای هستم


مقدم تمام


بازدیدکنندگان


را گرامی میداریم

روز شروع

بنام خدا

می خواهم مطالبی در باره زادگاهم زرندیه و اداب ورسوم ان حوبیها وبدیهای ان برای کسانی که به

این شهر اشنایی ندارند بنویسم.از همه یاران و دوستان زرندی استدعا دارم کمکم کنند.