مش مسیب نیک بخش

مش مسیب نیک بخش

پژوهشی--تاریخی --اجتماعی-- ادبی --فرهنگی
مش مسیب نیک بخش

مش مسیب نیک بخش

پژوهشی--تاریخی --اجتماعی-- ادبی --فرهنگی

امار بازنشستگان استان مرکزی

آمار بازنشستگان وبازنشستگان متوفی به تفکیک مدرک تحصیلی در تاریخ 29/12/1390
در استان مرکزی

بازنشسته بازنشسته متوفی جمع
مدرک (نفر ) (نفر ) نفر درصد
تا پنجم ابتدایی 3,468 2,868 6,336 28.85
سیکل 1,774 339 2,113 9.62
دیپلم 5,969 589 6,558 29.86
فوق دیپلم 3,388 268 3,656 16.65
لیسانس 2,716 223 2,939 13.38
فوق لیسانس 268 15 283 1.29
دکترا 60 14 74 0.34
جمع 17,643 4,316 21,959 100.00

[ بازگشت به صفحه نمایندگی استانها ]





آمار بازنشستگان وبازنشستگان متوفی به تفکیک گروه سنی در تاریخ 29/12/1390
در استان مرکزی

بازنشسته بازنشسته متوفی جمع
مدرک (نفر ) (نفر ) نفر درصد
کمتراز 40 سال 8 37 45 0.20
از 40 تا 50 سال 740 153 893 4.07
از 50 تا 60 سال 8,882 490 9,372 42.68
از 60 تا 70 سال 5,215 644 5,859 26.68
از 70 تا 80 سال 1,901 721 2,622 11.94
از 80 تا 90 سال 756 972 1,728 7.87
از 90 تا 100 سال 136 847 983 4.48
بیشتراز 100 سال 5 452 457 2.08
جمع 17,643 4,316 21,959 100.00

سن بازنشستگان از تاریخ تولد تا تاریخ گزارش می باشد ، که ملاک محاسبات اکچوئری است .

[ بازگشت به صفحه نمایندگی استانها ]





آمار بازنشستگان وبازنشستگان متوفی به تفکیک سالهای خدمت در تاریخ 29/12/1390
در استان مرکزی

بازنشسته بازنشسته متوفی جمع
مدرک (نفر ) (نفر ) نفر درصد
از 0 تا 10 سال 14 205 219 1.00
از 10 تا 20 سال 183 560 743 3.38
از 20 تا 30 سال 6,252 1,746 7,998 36.42
بیشتراز 30 سال 11,194 1,805 12,999 59.20
جمع 17,643 4,316 21,959 100.00
نقل از سایت باز نشستگی

تعزیه خوانهای زرندیه بخوانند!!!!!!!!!!!!!!!!!

اختتامیه دومین سوگواره ملی تعزیه در اراک پس از سه روز رقابت بین 14 گروه از 11 استان کشور پایان یافت.

به گزارش خبرنگار مهر، دبیر سوگواره در این مراسم گفت: نظر به توانمندی هنرمندان استان مرکزی و پیشینه برگزاری این سوگواره در اراک میزبانی دومین سوگواره ملی تعزیه به اراک داده شد.

مهدی قاسمی افزود: فراخوان سوگواره به تمامی اداره کل ارشاد استان ها اعلام و در نهایت 14 گروه از 11 استان برای شرکت در سوگواره انتخاب شدند.

وی با بیان اینکه استان مرکزی با سه گروه در این سوگواره حضور داشت، اظهار کرد: استان های البرز، قزوین، تهران، البرز، گیلان، کرمان، فارس، خراسان شمالی، قم و بوشهر استان های حاضر در این سوگواره بودند.

در پایان برگزیدگان به شرح زیر اعلام شدند و تندیس سوگواره ، لوح تقدیر و جایزه نقدی را از آن خود کردند:

رتبه اول "بچه خوان" محمد حسین انصاری و محمد اسماعیل قدیری برای تعزیه دو طفلان مسلم(ع) از اراک، رتبه اول " زنانه خوان" به رضا نصراللهی برای تعزیه متوکل عباسی از قم، رتبه اول "امام خوان" به رضا حیدری برای تعزیه امام حسن(ع) از تفرش، رتبه اول" شهادت خوان" به حسن زمانی برای تعزیه حضرت ابالفضل(ع)از قزوین، ورتبه اول" مخالف خوان (تخت)" به طور مشترک به حسین حیدری برای تعزیه شاهچراغ از تهران و امیر حدادی برای تعزیه امیرکبیر از اراک و رتبه اول "مخالف خوان سرپا"به منصور تقدسی برای تعزیه متوکل از قم و محمد صمدیان برای تعزیه امیرکبیر از اراک رسید.

همچنین در بخش موسیقی سید حسن میرابراهیمی از قم و عباس حیدری از تفرش به طور مشترک مقام اول موسیقی را کسب کردند.

همچنین هیئت داوران گروه های مجلس شهادت امام حسن(ع) از تفرش به سرپرستی یوسف شاه حسینی و مجلس امیرکبیر از اراک به سرپرستی مهدی دریایی و مجلس شهادت ابالفضل (ع) از قزوین را به عنوان گروه های برگزیده معرفی کردند.

تعزیه خوانی در زرندیه بالای 70 سال قدمت دارد و شاید بیش از گروه تعزیه خوان داشته باشد ولی متاسفانه یا در این همایش شرکت ندارند یا اگر داشته اند بازتاب ندارد .

تعزیه خوانهای قدیمی که اکثر انها از این دنیا رفته اند و خدای انها را با اربابشان امام حسین(ع) محشور گرداند اما تعزیه خوانهای جوان باید این هنر مذهبی ابا واجدادی ما را بیشتر به دیگران معرفی کنند .

از مسولین ارشاد زرندیه هم می خواهیم که برای سامان دهی به این عزیزان اقدامات شایسته انجام دهند .

اگر چه تعزیه خوانها زیر پرچم امامشان بیمه هستند ولی از مسولین هم درخواست می شود در باره بیمه این افراد و خانواده های انها کاری انجام دهند تا شایسته این محبان اهل بیت باشد.

انشاالله

پیر مرد ورزشکار زرندیه

امروز از شبکه افتاب (شبکه استان مرکزی) در اخبار ۴۵/۱۹ در قسمت اخبار ورزشی خبری را نشان داد

که یک پیر مرد زرندی از شهرستان زرندیه با بدنی نرم کارهای کششی انجام می داد که یک عمل نادر در کشور بلکه در جهان می باشد و این شبکه خبر به این جالبی را فقط چند ثانیه انهم بدون مصاحبه با این پیر مرد ورزشکار نشان داد !!!!!!۱

در صورتی که جاداشت یک مصاحبه با ایشان می شد و تجربیات خود را در اختیار دیگر هموطنان یا

همشهریان قرار می داد مگر نه اینکه زکات علم نشر ان است چرا این شبکه این کار را نکرد؟؟

در صورتیکه همین خبر دیروز از شبکه ۲ در اخبار ۳۰/۲۰ پخش شد و زمان بیشتری نسبت به شبکه افتاب به ان اختصاص داده شد.

از مسولین شهری می خواهیم این مورد را رسیدگی کنند تا این نمونه ها در سطح گسترده تری باز تاب داشته باشد.

انشاالله

انسان بودن به زمین نیست به باور است

این داستان واقعیست.
یکی از جانبازان جنگ که پس از مجروح شدن به علت وضع وخیمش به ایتالیا اعزام شده بود و در یکی از بیمارستانهای شهر رم به مداوا مشغول بود.
از قضا متوجه میشود که خانم پرستاری که از اومراقبت می کند نام خانوادگی اش 'مالدینی' است ابتدا تصور میکند که تشابه اسمی باشد اما در نهایت از او سوال میکند که آیا با پائولو مالدینی ستاره شهیر تیم میلان ایتالیا نسبتی دارد؟
و خانم پرستار در پاسخ می گوید که پائولو مالدینی برادر وی می باشد ، دوست جانباز نیز در حالی که بسیار خوشحال شده بود از خانم پرستار خواهش می کند که اگر ممکن است عکسی از پائولو مالدینی برایش به یادگار بیاورد و خانم پرستار قول می دهد که برایش تهیه کند.

صبح روز بعد دوست جانبازهنگامی که از خواب بیدار می شود کنار تخت خود مالدینی را می بیند که با یک دسته گل به انتظار بیدار شدنش نشسته است.
مالدینی از شهر میلان واقع در شمال غربی ایتالیا به شهر رم واقع در مرکز کشورایتالیا که فاصله ای حدودا ششصد کیلومتری دارد آمده تا از این جانباز جنگی که خواستار داشتن عکس یادگاری اوست عیادت کند.

نامه ای به خدا!!!!!!!!!!!!!!!

نامه ای به خدا [ که با پاسخ سریع مواجه شد ] این ماجرا واقعی بوده و نامه در موزه گلستان تهران نگهداری می شود ----------------------------------------------------------------------------- خدمت جناب خدا سلام علیکم شما در قرآن فرمودید : هیچ موجود زنده ای روی زمین نیست مگر آنکه روزیش به عهده توست. و همچنین فرمودی : به درستیکه خدا خلف وعده نمی کند. از آنجا که من بنده شما می باشم و طبق وعده شما روزی من به عهده شماست من هم لیستی از خواسته هایم تهیه کرده ام که لطف فرموده و آنها را به نشانی : مدرسه مروی و ... برسانید. ۱. همسری زیبا و متدین ۲. خانه ای بزرگ ۳. خدمتکار ۴. باغ بزرگ ۵. کالسکه ۶. کالسکه ران ۷. پول برای تجارت لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید. مدرسه مروی - حجره ی شماره ی 16 - نظرعلی طالقانی ----------------------------------------------------------------------------- نظر علی بعد از نوشتن این نامه به مسجد شاه سابق(امام جدید) می رود و نامه را در بین شکاف دیوار قرار می دهد. نظر علی مرد بسیار فقیری در زمان ناصر الدین شاه بود. او نویسنده کتاب کاشف الاسرار نیز می باشد. او در مدرسه مروی طلبه بود و از آنجاکه حتی چیزی برای خوردن نداشت شبها بعد از خوابیدن همه طلبه ها بین زباله ها به دنبال غذا می گشت. تا اینکه شبی این نامه را نوشت... از قضا فردای آن روز ناصرالدین شاه برای شکار به خارج از شهر می رفت که از این مسجد عبور می کرد و در همان لحظات بود که طوفان سختی شروع شد و ناصرالدین شاه و اطرافیانش مجبور شدند در مسجد بمانند . در همان لحظات باد نامه را از سوراخ بیرون آورده و جلوی پاهای ناصرالدین شاه به زمین انداخت ... ناصرالدین شاه هم نامه رو برداشت و شروع به خوندن کرد... اول خندش گرفت که نوشته جناب خدا سلام!!!! اما بعد که کل نامه رو خوند از شکار منصرف شد و به طرف مدرسه مروی حرکت کرد . نظر علی رو خواست و پرسید این نامه از شماست؟ وقتی نظر علی جواب مثبت داد ناصرالدین شاه گفت : نامه ای که به خدا فرستادید خدا به ما حوالت فرمود. رو به وزرا کرد و گفت: آقایان وزرا هر کدام یکی از خواسته های ایشان را اجابت کنید: یکی از وزرا گفت من دختر زیبایی دارم به عقدش در می آورم ... دیگری گفت خانه ... دیگری کالسکه ... دیگری باغ ... دیگری ... و به این ترتیب تمام خواسته های نظرعلی اجابت شد . پی نوشت 1 : خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد: می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد... میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد... می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد... پی نوشت 2: فقط کاش بشناسیم خدایی که صدا می زنیم ... پی نوشت 3: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهــــربانم

انسای یک دانش اموز کلاس دوم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

انشای دانش آموز کلاس دوم دبستان
ما حیوانات را خیلی‌ دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف می‌زنیم ، بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی‌ با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد می‌کند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟ و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیش وقتی‌ ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی‌ زن دایی، بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی‌ آقاهه از بابایمان خیلی‌ گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟

ما نتیجه می گیریم که خیلی‌ خوب شد که ما در ایران به دنیا آمدیم تا بتونیم هر روز از اسم حیوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنیم و در موردشان حرف بزنیم و و نمی دانیم اگر در ایران به دنیا نیامده بودیم چه کاری باید می کردیم.

سرسلامتی

خانواده محترم نیک بخش و کیانی

در گذشت مرحوم مغفور مهدی نیک بخش فرزند دوم اقای حاج ابوالقاسم نیک بخش باعث تاسف و تاثر گردید .

این ضایعه را به پدر و مادر محترمش که هر دو از بستگان هستند و همچنین همسر محترمه خانم کیانی و ۲ یادگارش و برادران ایشان سر سلامتی می دهیم و برای ان مرحوم غفران الهی و برای بستگانش شکیبایی وسلامتی از خداوند منان در خواست داریم.

لازم به ذکر است که پدر مرحوم مهدی نیک بخش از تعزیه خوانهای قدیمی زرندیه می باشد که در جوانی در نقشهای حضرت علی اکبر(س) و حضرت قاسم (س) و چند سالی است که در نقش امام در ایام محرم به ایفای نقش می پردازد و فرزندان ایشان نیز از موافق خوانهای اخیر می باشند.

مرگ 3 برادر دکتر فوق تخصص بر اثر گاز گرفتگی !!!!!!!!!!!!!!!!

مرگ ۴ دکتر فوق تخصص بر اثر گازگرفتگی
تاریخ انتشار : جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۲۷
۴ دکتر فوق تخصص به علت گازگرفتگی در دزفول جان سپردند.

به گزارش روناش از دزفول ، ۴ دکتر فوق تخصص و غیربومی ، دیشب و به علت گازگرفتگی ، در منزلی واقع در کوی حافظ این شهرستان و در نزدیکی شهرداری منطقه ۳ ، جان سپردند .

مرتضی همایون نسب مدیرعامل سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری دزفول گفت : علت گازگرفتگی استفاده از دودکش ها و کلاهک های نامناسب و غیراستاندارد بوده ؛ و هم اکنون جسد این ۴ نفر در حال انتقال به سردخانه می باشد .


فریدون جعفریان مدیر روابط عمومی دانشکده علوم پزشکی دزفول دقایقی پیش اسامی را اینگونه اعلام نمود : سید امید میرباقری ، سید امیر میرباقری و سید نادر میرباقری که هر سه برادر بوده اند ، و نفر چهارم نیز نظام الدین پزشکی بوده است .
بنده که انها را نمی شناسم ینقدر متاثر شده ام خدا به داد پدر ومادر انها برسد ....

اندر فواید مشورت با فرهنگیان!

امروز در مدرسه مراقب بودم. .ماشین بنده را ۱۳ روز قبل یک دزد از خدا بی خبر در خیابان محل سکونت برد .بعد از اطلاع به مراجع ذیصلاح واعلام سرقت ان به هیچ کس نگفتیم :بنا بر ۲ دلیل که برای خودم در نظر داشتم این خبر را نگفتم . ۱--دیگران را ناراحت نکنم ودر گیر مشکل خود نکنم زیرا چند روزقبل خواهر زاده ام فوت کرده بود ۲-- نمی خواستم محل زندگیم را برای مهمانان خود نا امن جلوه دهم. به همبن خاطر همین مساله اصلا ان را عنوان نکردیم تا اینکه امروز در مدرسه برای مشورت کردن در مورد بیمه همین ماشین که ایا ماشین سرقتی را بیمه کنم یا خیر؟ ان را مطرح کردم که هر کدام از همکارا ن نظری را بیان کردند که قابل توجه بود این مساله باعث شد همکاران دور بنده جمع شوند و جویای قضیه شوند که ۳ نفر از همکاران گفتند : ماشین ما را هم دزد برد بعد از چند روز پیدا شد . یکی از همکاران گفت:به ۱۱۰ زنگ زدی؟ گفتم:۲شنبه رفتم مرکز ترخیص خودروهای سرقتی خبری نبود. یکی دیگر از همکاران گفت:بلند شو الان زنگ بزن .من را بلند کرد وبالای سر من ایستاد تا زنگ بزنم !!! زنگ زدم و گفتم . از ان طرف گفت :شماره ماشین را بگو ان را اعلام کردم بعد از چند ثانیه خبر خوش را داد که ماشین شما پیدا شده ودر کلانتری هفت چنار است........ این خبر در دفتر مدرسه باعث خوشحالی همه همکاران شد انها بیشتر از خودم خوشحال بودند . نتیجه اخلاقی: در مشورت کردن با دیگران ضرر نمی کنید.

نکته ها و گفته ها!!!!!!!!!!!!!

در افکارتان دقیق شوید آنها تبدیل به کلمات شما خواهند شد.

در کلمات خود دقیق شوید آنها تبدیل به اعمال شما خواهندشد.

در اعمال خود دقیق شوید آنها تبدیل به عادات شما خواهندشد.

درعادات خود دقیق شوید آنها تبدیل به شخصیت شما خواهند شد

تاسیس سامانه اطلاع رسانی پیامکی مامونیه

متعاقب قول قبلی در خصوص تاسیس و استفاده از سامانه اطلاع رسانی پیامکی برای ارتباط و تعامل بیشتر با شهروندان محترم توسط شهرداری و شورای اسلامی شهر مامونیه و انجام رسالت اطلاع رسانی با این منطق که " دانستن حق مردم است" سرانجام این سامانه در شهرداری ایجاد و مورد بهره برداری قرار گرفت - از این پس شهروندان ارجمند با دریافت پیامک های ارسالی توسط شهرداری و شورای اسلامی شهر مامونیه در زمینه های مختلف مناسبتی ، فرهنگی ، اطلاع رسانی سریع و پوشش خبری فعالیت ها و اقدامات در دست اجرا و پروژه های عمرانی انجام شده قرار خواهند گرفت -

با توجه به اینکه در سر اسر کشور شماره تلفن ١٣٧ به منظور کانال و پل ارتباطی بین مردم و شهرداری و شورا مشخص و معرفی گردیده است شماره سامانه پیامکی شهرداری و شورای اسلامی شهر مامونیه به صورت یک شماره چند رقمی که بیانگر شماره ١٣٧ می باشد انتخاب و ٠٠٠١٣٧٠٠٠٩٨١ اعلام می گردد - این اقدام می تواند در بهبود و ارتقای کمی و کیفی ارتباطات و تعامل موجود میان مردم و خدمتگزاران خود در حوزه شهرداری و شورا نقش به سزا و موثری را داشته باشد - رحیم نیکنام رئیس شورای اسلامی شهر مامونیه در حاشیه بهره برداری از سامانه مذکور استفاده از این سامانه را صرفا برای ارائه اطلاعات و اخبار شهر عنوان و ان را اقدامی شایسته و مناسب و مورد تائید و تاکید قرار دادند - ان شاء الله خداوند همه خدمتگزاران به نظام مقدس را توفیق بیشتر عنایت فرماید

***(( از نظرات سازنده شهروندان عزیز و دوستان گرامی متشکرم ))***

این خبر را از وبلاگ رییس شورای اسلامی شهر مامونیه در اینجا اورده ام باتشکر از مدیر وبلاگ اقای رحیم نیکنام

از علی اموز اخلاص عمل !!!

اقای علی کریمی کاپیتان پرسپولیس در دیدار دیروز تیم‌های فوتبال پرسپولیس و فجر سپاسی در شیراز که در اواخر نیمه دوم تعویض شد، پس از خروج از زمین پیراهن خود را به یکی از کودکان معلول طرفدار پرسپولیس اهدا کرد.
این کار اقای علی کریمی بهتر از برد پرسپولیس برای خیلیها شیرین بود و باز تاب گسترده ای در ایران وجهان داشت ما هم از این کار تشکر می کنیم و از جوانان ورزشکار بویژه همشهریان زرندیه در خواست می کنیم خصلتهای مردانگی را در زمینها و سالنها رواج دهید تا در قلبها جای گیرید.






تصاویری منسوب به قبور پیامبران

تصاویری منسوب به قبور پیامبران ( علیهم السلام ) و شخصیت های صدر اسلام، از جمله: حضرت آدم ، حوا ، ابراهیم ، یوشع ، هابیل ، لوط ، دادد ، موسی ، هارون ، شعیب ، صالح ، زکریا ، یحیی ، آمنه ، حلیمه ، ابوطالب ،خدیجه و بلال . ...

 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

 
 

حضرت ابراهیم خلیل الله

 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

 

حضرت یوشع (ع) اولین پیغمبر بعد از حضرت آدم در اردن
 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

هابیل در سوریه

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

حضرت لوط در عراق
 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

حضرت داوود (ع) در فلسطین اشغالی

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

حضرت موسی (ع) در فلسطین اشغالی
 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

 
حضرت شعیب (ع)

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

حضرت زکریا (ع)

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

حضرت یحیی(ع)

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

آمنه اطراف مکه
 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

حلیمه در مدینه
 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

بلال حبشی در دمشق

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

قبر حضرت خدیجه در مکه

 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

 

قبر ابوطالب عموی حضرت محمد (ص) در مکه

 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

 

حضرت صالح(ع)

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

 حوا در جده

 

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

حضرت هارون

 

!عکس عصای حضرت موسی که به مار تبدیل می‌شد

عصای حضرت موسى علیه‌السلام

 

عمامه حضرت یوسف علیه‌السلام

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام  

مقبره  نوح پیامبر  علیه‌السلام

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام  

قبر پیامبر عمران علیه‌السلام

 گزارش تصویری از قبر پیامبران و شخصیت های صدر اسلام

عیادت یادگار امام از ایت لله ابطحی

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی یادگار گرامی حضرت امام از آیت الله سید محمد ابطحی و آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی عیادت کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی یادگار گرامی حضرت امام با حضور در یکی از بیمارستان های تهران از آیت الله سید محمد ابطحی و آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی عیادت کرد.

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی با حضور بر بالین آیت الله سید محمد ابطحی از یاران اولیه حضرت امام(س) و از دوستان نزدیک آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی و یادگار امام حجت الاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی و آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از یاران قدیم امام خمینی(س) از آنان عیادت کرد و برای آنان آرزوی سلامت نمود.

گفتنی است آیت الله شیخ حسن صانعی، آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی، حجت الاسلام و المسلمین سید محمد هاشمی و حجت الاسلام والمسلمین آشتیانی نیز در این دیدار حضور داشتند.
لازم بذکر است که ایت الله ابطحی سالها در زرندیه در مسجد صاحب الزمان (عج) منبر می رفته و پدران ما با دورهای قران ایشان اشنایی کامل دارند .
شفای عاجل ایشان و همه بیماران را از در گاه خداوند رحمان در خواست داریم.

رنگ رخسار گواهی دهد از سر درون!!!!!!!!!!!!!!

ررامروز برای مراقبت امتحانات به مدرسه رفته بودم ساعت ۸ نشده بود چند نفر از همکاران امده بودند ساعت ۸ معاون امد و برگه های امتحانی را بدست همکاران داد و برای مراقبت سر جلسه راه افتادیم در بین راه دانش اموزان خودم انهایی که از طریق وبلاگهایم مطلع شده بودند سلام می کردند و عرض تسلیت داشتند با همان ساده گی همیشگی و معصومانه با ما همدردی می نمودند . مراقبت امتحان اول تمام شد برای استراحت و صرف چای بدفتر امدیم اقای دیده حانی از دبیران ادبیات که از همشهریان زاویه ای می باشند من را دید که مشکی پوشیده ام و سر وصورت نامرتب است فورا پرسید چی شده؟ که گفتم: خواهر زاده ام الهام تمجیدی عمرشان را بشما داده اند!! بسیار ناراحت شد و همان جا رو بدبیران کرد و گفت: خواهر زاده اقای ...... فوت کرده اند برای شادی روحشان فاتحه بخوانید.همه همکاران به احترام ایستادند و سر سلامتی دادند. از چهره همکاران می شد فهمید که به خود می گفتند:چرا ما متوجه نشدیم !! اینجا بود که یاد همه همشهریان زرندیه افتادم که چه زود در مصایب همدیگر را حس می کنیم و خودشان را در کنار صاحب عزا می بینند و با او همدردی می کنند همین اقای دیده خانی باعث شد تا اخر زنگ صحبت از زرندیه باشد ..............

وقتی خدا به قولش عمل می‌کند

   

  

 

چند روزی به آمدن عید مانده بود.
 
بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.
 
استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری "صدرا"*.
 
بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخره سالی دیگه بسه!
 
استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.
 
استاد  50 ساله‌مان با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ای که به تن داشت، گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.
 
"من حدودا 21  یا 2  سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو"که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.
 
استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم...
 
اما نسبت به پدرم مثل تمام پدرها هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
 
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم.
 
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...استاد حالا خودش هم گریه می کند...
 
پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما بابام گفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما ...
 
حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100تومان بود، کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم.
 
آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی "عمو" و "دایی" نثارم می کردند.
 
بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10  تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان.
 
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس.
 
بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم اتاقش، رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من.
 
گفتم: این چیه؟
 
"باز کن می فهمی"
 
باز کردم، 900  تومان پول نقد بود! این برای چیه؟
 
"از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
 
راستش نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه، فقط در اون موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم این باید 1000تومان باشه نه 900  تومان!
 
مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
 
راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد.
 
روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم...
 
"چه شرطی؟"
 
بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است.
 
استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و گفت: "به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10  برابر عمل نیکوکاران به آن ها پاداش می دهد؟*

سر سلامتی به خودم

رفت!

پر کشیــــــــد!

روحــــــــــش طاقــــــت ایـــــــن دنیـــــــــا را نـــداشتـــــ!

دنــــــیا برایــــــش قفــس بود....

قفســــــــــی تنـــــگ..!!

ســـــردش استــــ !!!

امشــــــب مهمــــــــــان خــــــــــــاک ســــرد اســــت!!!

پــــــــرواز کرد!!

خوشــــا بهــــ حــــالشــــــ....

اما مـــــن چــــه کنمـــــــ بــــا ایـــــن همهــ دلـــــتنگـــــــــــی؟؟؟؟ زندگی راه درازیست ، حریفش مرگ است

عمر یک غصه و پایان ظریفش مرگ است

زیستن پرسش سختیست که عمری با ماست

پاسخ منطقی و نرم و لطیفش مرگ است

این طرف رهگذری ، نام عزیزش انسان

آن طرف همسفری ،اسم شریفش مرگ است

داغ یاران سفر کرده چه سنگین داغیست

داغی آن گونه که یک سوز خفیفش مرگ است

زندگی یک غزل نیمه تمام است ای دل

که به هر وزن بگوییم ردیفش مرگ است

با تاسف فراوان در اخرین روزهای پاییز غم انگیز در ۲۶ اذر خواهر زاده ام الهام تمجیدی در ۲۶ سالگی بدون خداحافظی با ما از میان ما پرواز کرد و ارمیتا دخترش را در سن ۳ سالگی از مهر مادری محروم کرد و شوهرش اقا محسن اکبری را بی یار و یاور گذاشت و در کنار پدرش ارام گرفت .

خداوند به خواهر بزرگترم صبر وشکیبایی برای تحمل این مصیبت عنایت فرماید.